سرزمین های به دنیا نیامده

پای تو که وسط میاد همه چی فرق میکنه.دوس دارم تیکه تیکه از وجودمو جدا کنم و برای تو فدا کنم.میدونی دارم نقشه میکشم برنامه میزیزم برای تو .برای اینکه یه لبخند رو لبت بیارم .برای اینکه اونهمه سختی رو از تنت در بیارم .میدونی چیه جسمم خیلی ناتوانه من نمیتونم وسائل سنگین رو بلند کنم یعنی سعیمو میکنمها اما نمیتونم چیزی مثل یخچالو بلند کنم اما میبینی که باز اینو اونور میدوام و تخت و کمد و جاکفشی رو بلند میکنم میبرم اینور همه‌ی سعیمو میکنم که جسمم رو قوی تر کنم اما روحم میدونی روحم تحمل همه چیو داره میتونه سنگین ترین بارها رو برداره و تحمل کنه اصلا هرچی درد و غصه و کم و کاستیه رو میتونم تحمل کنم فقط یه شرط داره .میخوتم بشنوم میخوام حس کنم دوسم داری آره همین .از این عادی بودن بدم میاد از اینکه تو دلت نگه میداری بدم میاد

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

روز پونزدهم

روز چهاردهم - انگشت اتهام